• با ما در ساختن آینده ایران سهیم باشید
  • با ما در ساختن آینده ایران سهیم باشید
javascript carousel by WOWSlider.com v9.0

طائب: در جنگ نرم، سؤال‌های تاکتیکی مطرح می‌شود تا در راهبردها تشکیک ایجاد شود؛ مانند اینکه «وعده صادق ۱و ۲ و ... چه شد؟»/ با رفتن اسد مقاومت لطمه خورد

سه شنبه 27 آذر
حسین طائب رئیس سابق اطلاعات سپاه درمورد تحولات سوریه و وضعیت فعلی آن گفت: قطعاً با رفتن اسد، لطمه‌ای به جبهه مقاومت وارد شده است و جبهه مقاومت یکی از یارانش را از دست داده و این واقعیتی انکارناپذیر است. اتفاق بزرگی برای سوریه افتاده است.
طائب: در جنگ نرم، سؤال‌های تاکتیکی مطرح می‌شود تا در راهبردها تشکیک ایجاد شود؛ مانند اینکه «وعده صادق ۱و ۲ و ... چه شد؟»/ با رفتن اسد مقاومت لطمه خورد
حسین طائب فرمانده سابق اطلاعات سپاه و مشاور فرمانده کل سپاه در نشست تبیینی با اساتید بسیجی حوزه علمیه قم، درباره وضعیت فعلی و آینده سوریه پس از روی کارآمدن تحریرالشام اظهار داشت: برای تحلیل واقعی این رخداد، ابتدا باید اشاره‌ای به آرایش کنونی قدرت‌ها و تقابلی که در دنیا در برابر هژمونی و کدخدایی آمریکایی‌ها شکل گرفته است بپردازیم تا بتوانیم درک روشن‌تری از تحولات اخیر منطقه و سوریه داشته باشیم.

گزیده سخنان فرمانده سابق سازمان اطلاعات سپاه در ادامه می‌آید:

*رفتن بشار تهدیدهایی برای آمریکا و اسرائیل به همراه خواهد داشت حزب الله لبنان و انصارالله روی پای خود ایستاده‌‎اند.

*۱۵ ماه از جنگ گذشته و اسرائیل ادعا کرده بود که حماس را نابود می‌کند، اما هنوز حماس زیرزمین در حال تولید موشک است. آنان گفتند که به دنبال زدن رهبران حزب‌الله و انبارهای سلاح آنها هستند، اما موفق نشدند و در نهایت، حزب‌الله بر زمین مقاومت کرد. 

*کمتر از یک ساعت از اعلام آتش‌بس که گذشت، آنها آماده بودند و عملیات را انجام دادند؛ اما برآورد آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها چه بود؟ گروه تحریر الشام که از سال ۲۰۱۷ شکل گرفته و رهبرش جایزه ده میلیون دلاری آمریکایی‌ها را برای سرش تعیین کرده بودند، در نظر داشتند که این گروه به خط بیفتد و در عرض ۶۰ روز همدیگر را تضعیف کنند. برآورد آنها این نبود که کار به سرعت تمام می‌شود؛ نه آمریکایی‌ها و نه اسرائیلی‌ها.

*بشار اسد که یک عمر در جبهه مقاومت ایستاده، به او پیغام‌هایی داده شد که خطش را از پدرش جدا کند و از مقاومت فاصله بگیرد؛ اما بشار اسد پای مقاومت ایستاد و تا آخر نیز به این مبنا پایبند بود. این برآورد او اشتباه بود. اما در عین حال فاصله‌هایی اتفاق افتاد و وقتی سیستم حمایتی دیگر همراهی نکند، شما نمی‌توانید به آن کمک کنید؛ لذا معادلات آنها به هم ریخت و حالا به سمت تشکیل دولت می‌روند.

*این چهل روز آینده می‌تواند تأثیرات زیادی داشته باشد. ببینیم در اسرائیل و آمریکا چه اتفاقاتی می‌افتد. ترامپ در حالی که فاصله دو حزب اصلی در آمریکا به ۸ میلیون رای رسیده است، نیاز به یک آدم شبکه‌ساز دارد. ایلان ماسک به عنوان دستیار کارآمدی برای کمک به حل مشکلات درون آمریکا معرفی شده است.

*درون اسرائیل نیز دوگانگی‌ها خود را نشان می‌دهد. حالا در سوریه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مطلوب آمریکایی‌ها این نیست که دولت تشکیل شود، بلکه تجزیه را می‌خواهند. اگر این اتفاق نیفتد، دوگانگی‌های جدیدی ایجاد می‌شود.

*جبهه مقاومت از بین نمی‌رود و محکم ایستاده است؛ اما یک دوگانگی جدید درمی‌آید. دوگانگی آمریکا و اسرائیل با مسلحین. این جریانی که دیگر یک خط هم نیست، ترکیب‌های مختلفی دارد و شامل کسانی است که وفادار به غزه هستند. آینده سوریه اینطور نیست که اگر سوریه از جبهه مقاومت درآمد، فرصتی برای آمریکا و اسرائیل باشد. بلکه تهدیدات آمریکا و اسرائیل افزایش خواهد یافت. جبهه مقاومت لطمه دید، اما این لطمه به معنای تغییر شرایط نیست. در این چهل روز باقی‌مانده، همه تلاششان را خواهند کرد.

(در پاسخ به اینکه چرا وعده صادق ۳ عملی نشد؟) من یک مبنایی را در جنگ نرم بیان می‌کنم. در جنگ نرم، فرایند جنگ نرم شامل جابجایی عشق و نفرت نسبت به ارزش‌های خودی و بیگانه است و دو فرایند دارد:

۱-تغییر علایق و سلایق: اولین گام در این فرایند، تغییر علایق و سلایق در پوشاک و خوراک است. به عنوان مثال، برهنگی را جایگزین پوشش و حرام‌خوری را جایگزین حلال‌خوری می‌کنند.

۲- تغییر عواطف و احساسات: گام دوم تغییر در عواطف و احساسات است؛ با چه چیزی باید گریه کرد و با چه چیزی باید خندید. سپس به تغییر تصورات و ادراکات می‌پردازند، یعنی کدام تصویر زیبا و کدام تصویر زشت است.

این فرایندها به تدریج باعث تغییر باورها نسبت به خوب و بد می‌شوند و در نهایت رفتار فرد را تغییر می‌دهند. فردی که دیروز مؤمن بود، امروز بی‌تفاوت و فردا ضد انقلاب می‌شود.

*فرایند دوم: در مقام ادراک، ما سه ساحت داریم؛ راهبرد، عملیات و تاکتیک. در جنگ نرم، طراحان سؤال‌های تاکتیکی را مطرح می‌کنند و از جمله مدام می‌پرسند: «وعده صادق ۱ چه شد؟»، «وعده صادق ۲ چه شد؟» و ...؛ این سؤالات باعث می‌شود که افراد به جای بررسی بحث‌ها از منظر راهبردی، به عملیات و تاکتیک‌ها بپردازند و به این ترتیب تشکیک در راهبردها ایجاد شود. این تشکیک منجر به انفعال می‌شود و انسان را به سمت تغییر ارزش‌ها سوق می‌دهد. وعده صادق ۱، ۲ و ۳ هر یک دارای سطح عملیاتی هستند. ما باید بفهمیم که میدان، باید ببیند که این عملیات‌ها کجا اثر می‌گذارد.

*اگر ما دو وعده صادق را انجام دادیم، هر دو در سطح راهبردی تأثیر گذاشته‌اند. زمانی که باید اقدام کنیم، باید میدان تصمیم بگیرد. اقدامات باید در زمانی انجام شود که بیشترین اثر را در معادله جنگی منطقه داشته باشد؛ لذا هیچ مانعی وجود ندارد.

*در وعده صادق ۱، یک و نیم برابر وعده صادق ۲ شلیک شد، اما اثرگذاری وعده صادق ۲ را ببینید. آمریکایی‌ها پدافند را سه برابر کردند. دلسوزان می‌گفتند چرا وعده صادق ۲ انجام نمی‌شود؟ میدان باید در زمان مناسب فعال شود. آمریکایی‌ها یک هفته قبل از انجام وعده صادق اعلام کردند که نمی‌توانند بیشتر از این نیروهای پدافندیشان را در منطقه نگه دارند و شروع به بازگرداندن آنها کردند. زمانی که وعده صادق اجرایی شد، سه ناو جنگی آمریکایی در منطقه بودند، هر کدام با ۵۰ موشک. از ۱۵۰ موشک، تنها ۱۲ موشک شلیک شد. یا نخواستند یا نتوانستند.

*آمریکایی‌ها نمی‌خواهند خودشان را درگیر کنند. همه پیام‌هایی که به ما می‌دهند چیست؟ می‌گویند ما در اسرائیل با اسرائیلی‌ها در آفند علیه ایران نیستیم. حتی سوخت‌رسانی به هواپیماهای اسرائیلی نیز انجام نمی‌شود. آنها پول و تجهیزات می‌دهند، اما در زمان نیاز به حمایت مقابل ایران می‌گویند خودت باید پشتیبانی کنی. بیش از ۱۶۰ فروند هواپیما به منطقه آمد، اما همه اینها را اسرائیل خود به کار گرفت. چرا؟ چون در منطقه پایگاه دارد. کشورهای عربی بلافاصله حمله را محکوم کردند، چرا که گفتند ما در حمله نقشی نداشتیم. ایران قدرت است و این قدرت به راحتی قورت دادنی نیست. هر کسی بخواهد ایران را قورت بدهد، خفه خواهد شد.

*در حوزه وعده‌های صادق، وحدت استراتژیک بین قوای کشور در حوزه دفاعی وجود دارد؛ اما چه زمانی باید بزنیم؟ این باید به‌خوبی مورد ارزیابی قرار گیرد. در نهایت روزی این انتظار برآورده می‌شود، اما زمان آن باید با دقت انتخاب شود و ان شاء الله به‌موقع انجام خواهد شد.

*قطعاً با رفتن اسد، لطمه‌ای به جبهه مقاومت وارد شده است و جبهه مقاومت یکی از یارانش را از دست داده و این واقعیتی انکارناپذیر است. اتفاق بزرگی برای سوریه افتاده است؛ اما اکنون باید محاسبه کنیم که آیا این حادثه به فرصت‌های آمریکا و اسرائیل افزوده است یا خیر.

*امروز پرچم مقاومت بالا است و هنوز هم آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها از جبهه مقاومت وحشت دارند. اگر آمریکایی‌ها فکر می‌کردند که جبهه مقاومت توان ندارد، آیا یک لحظه تحمل می‌کردند؟ اگر اسرائیلی‌ها توان ادامه جنگ را داشتند، آیا زیر بار زور آمریکایی‌ها می‌رفتند؟

*هزینه‌ها افزایش می‌یابد و هزینه‌ای که می‌گویم فقط مادی نیست؛ بلکه مقاومت باید مسیرهای جدیدی را دنبال کند. این کار دشواری نیست و تجارب زیادی در این زمینه وجود دارد؛ اما آیا برای آمریکایی‌ها فرصتی ایجاد کرده یا نه؟ به نظر من، این یک تهدید جدید برای آمریکا و اسرائیل است.


منبع خبر : https://defapress.ir/