خداوند رحمت فرماید مرحوم آقای دعایی
را که مرد بزرگی بود. شاید بتوان گفت که مرد کم نظیری بود؛ یا لااقل من در
طول عمر به نسبت دراز خود آدم های مثل آقای دعایی را کم دیده ام یا شاید
ندیده باشم. به این جهت این نکته را عرض می کنم که آقای دعایی در زیّ
روحانیت، درس دین خوانده و اهل دین و پرهیز بود؛ اما به کارهای عمومی می
پرداخت. سیاست می فهمید و سیاست فهمی در دیار ما می تواند یک مزیت بزرگ
باشد؛ اما «سیاسی کار» به اصطلاح رایج، نبود.
آقای دعایی تواضع فوق العاده داشت. زندگی ای داشت که اصلا نمی شود تصور
کرد چگونه این زندگی را پیش می برد و اداره می کرد با وجود اینکه حقوق نمی
گرفت. آقای دعایی مرد قلم، خطابه و سخن خوش بود اما متأسفانه کم می نوشت و
کم می گفت. دوستدار دانش و فرهنگ بود. در تمام مجالس مهم علمی و فرهنگی
تهران، و البته شهرهایی مثل یزد و کرمان، شرکت می کرد. کار دشوار و سنگین
مدیریت مؤسسه اطلاعات را به خوبی پیش می برد و پر کار بود.
در مجالس همیشه جایی را انتخاب می کرد که پنهان باشد و اصلا نمی خواست
دیده شود. این از صفات ممتاز است که کسی نخواهد دیده شود و اصلا اهل تظاهر و
جلوه گری نباشد. من نمی دانم چه طوری می شود راجع به آقای دعایی فکر کرد؛
هم آسان و هم دشوار می شود راجع به ایشان حرف زد ولی روی هم رفته، دشواری
آن بیشتر است. از آن جهت آسان است که اهل صفا، دوستی، مهر، محبت و خدمت
بود و هرکس با او ارتباط داشت این را حس می کرد. اهل دورویی، نفاق، تعارف و
این حرف ها هم نبود.
مشکل از آن جهت که چه طوری آدم به این سبک زندگی کند؟ مدیر اطلاعات باشد
و به همه تلفن هایی که به دفترش می شود، خودش جواب بدهد و مکاتبات را خودش
انجام بدهد. هیچ تعین و تشخصی برای خودش قائل نباشد و یک پیکان قراضه مدل
50 سال پیش سوار شود؛ آن هم برای اینکه به کارهایش برسد و باید به مجالس
مختلف برود.
مرد فاضل و خوش سخنی که هیچ میل به جلوه گری و نشان دادن خود نداشته
باشد اما جلوه داشت و اگر جلوه نداشت این همه راجع به او سخن گفته نمی شد،
بالأخره مردم چشم و گوش دارند و می بینند و می شنوند. نمی دانم، چنین مردی
می شود پیدا کرد؟! البته می شود پیدا کرد اما به نظر من بسیار کم هستند. من
جمله اولم را تکرار می کنم که من در عمرم مثل آقای دعایی با این صفات،
خلقیات، خصوصیات و داشته ها کم دیده ام. اگر از من بپرسند که چند نفر را
نام ببردم یا حداقل به یاد خودم بیاورم، خیلی مشکل است و باید فکر کنم.
به هر حال، همان طور که یک بار دیگر گفته ام، آقای دعایی برای ما یک
مثال است. مدام می گوییم که از بزرگان و خوبان سرمشق بگیریم و مثل آنها
زندگی کنیم، این کار آسان نیست. من از «هنر دعایی بودن» حرف زدم. هنر دعایی
بودن بسیار دشوار است و کسانی می توانند آزمایش کنند که آیا می توانند مثل
او زندگی کنند؟! به نظر من کار دشواری است و آدمی که باید مثل او زندگی
کرد و مثل او زندگی کردن مشکل باشد، قاعدتا آدم بزرگی است.
یعنی اگر بزرگان اسوه مردمانند، همه مردم که نمی توانند به بزرگی آنها
برسند و مشکل است که به بزرگی آنها برسند. من زندگی کردن آقای دعایی را
زندگی کردن زیبا، شریف و عزیزی می دانم که رسیدن به آن کار همه کس نیست.
منبع خبر :
https://www.jamaran.news