بلا حدید برای مدتی طولانی با افسردگی و اضطراب سخت درگیر بود و صحبت دربارهی آن برایش دشوار بود. او دراینباره گفته: «۳ سال هر روز صبح آشفته از خواب بیدار میشدم و در تنهایی گریه میکردم. به هیچ کس نشانش نمیدادم. وقتی میرفتم سر کار، وقت ناهار در اتاق شخصی ام گریه میکردم.» او حالا میفهمد که دچار فرسودگی روانی و مانیا (نوسانات خلقی شدید) شده بود. آن زمان هیچ کس از نزدیکانش نمیتوانست بفهمد که علت گریههای او چه بود. حدید برای مبارزه با افسردگی به سراغ روانشناس رفت و در اقدامی مهم درباره ی آن بی پرده با مردم صحبت کرد. او می گوید گاهی فقط نیاز دارید که از دیگران بشنوید که دوست تان دارند